|@\/£ $tΘΓΨ قصه عشق

مي دونم برات عجيب بود اون همه اسرار و خواهش


اون همه خواستن دستات بدون حتي نوازش


مي دونم که خنده داري، واسه تو گريه يه درده


گذشتی از من رفتی، اما من خواستم که برگردم


چاره جز اين نداشتم اخه خون شده بودی تو رگهام


مي مردم اگه نباشي اخه بي تو من بد جوري تنهام می شدم


مي دونم يه روز مي فهمي روزي که دنيا رو گشتي


من چه جوري تو رو خواستم تو چه جور ازم گذشتي

نوشته شده در پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:برات عجيب ,ساعت 2:56 توسط Ali| |


Power By: LoxBlog.Com

 

loveclosed